مرشاء

لغت نامه دهخدا

مرشاء. [ م َ ] ( ع ص ) مؤنث أمرش به معنی شریر. ج، مُرْش. ( از اقرب الموارد ). || گزنده و عقور از هر حیوان که باشد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زمین بسیارگیاه. ( منتهی الارب ). زمینی که اقسام گیاهان به فراوانی در آن باشد. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال راز فال راز فال اوراکل فال اوراکل فال احساس فال احساس