مربت. [ م ُ رَب ْ ب ِ ] ( ع ص ) پرورنده. ( آنندراج ). تربیت کننده کودک. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از تربیت. رجوع به تربیت شود. || آن که به آرامی دست بر پهلوی بچه زند تا خواب رود و آرام گیرد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تربیت شود. مربة. [ م َ رَب ْ ب َ ] ( ع اِ ) سلطنت. یقال: طالب مربته، ای مملکته. ( منتهی الارب ). || مرباب. مرب. مربوبة. ( متن اللغة ). رجوع به مَرب شود. مربة. [ م ُ رَب ْ ب َ ] ( ع اِ ) مربا. مازیاره. رچال. ربید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مربا شود.