مدانات

لغت نامه دهخدا

مدانات. [ م ُ ] ( ع اِمص ) نزدیکی. مقاربت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مداناة شود.
مداناة. [ م ُ ] ( ع مص ) به چیزی نزدیک شدن. ( زوزنی از یادداشت مؤلف ) ( تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). قریب هم کردن و به هم نزدیک کردن دو امر را. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). تقریب و جمع کردن بین دو چیز. ( از متن اللغة ). || تنگ گردانیدن قید را. ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

نزدیکی مقاربت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش