لغت نامه دهخدا
آن لگلگ گوید که لک الحمد و لک الشکر
تو طعمه من کرده ای آن مار ژیان را.سنائی.لگلگی ماری در دهن گرفته در فضای هوا بر بالای اِنا بر سمت شیر بگذشت. ( سندبادنامه ص 276 ).
- امثال:
لگلگ پای خود در آب نهاد؛ کنایه از آن است که زمستان رفت و تابستان آمد. ( آنندراج ).