لعج

لغت نامه دهخدا

لعج. [ ل َ ] ( ع مص ) خلیدن و گذشتن در سینه کسی. ( منتهی الارب ). خلیدن چیزی در دل. ( منتخب اللغات ). || سوختن پوست. || سوختن حب کسی را. ( منتهی الارب ). || سوزانیدن. ( دهار ) ( تاج المصادر ). سوزانیدن دل. ( زوزنی ). || دردناک کردن اندام را. ( منتهی الارب ).
لعج. [ ل َ ع َ ] ( ع اِمص ) عشق سوزان. ( دزی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تمسک
تمسک
چلاق
چلاق
حوصله
حوصله
سرانجام
سرانجام