قنبیر

لغت نامه دهخدا

قنبیر. [ قِم ْ ] ( ع اِ ) قُنَیْبِر. گیاهی است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مردم عراق آن را بقر خوانند. ( اقرب الموارد ). قنبیل است که به فارسی کنبیل نامند. ( فهرست مخزن الادویة ). درمنه ترکی. ( مهذب الاسماء ). رجوع به قنبیر و قنبیل شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال آرزو فال آرزو فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت