فاردامون

لغت نامه دهخدا

فاردامون. ( معرب، اِ ) به یونانی حُرف است. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به حُرْف شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
توحید گوی
توحید گوی
مافیا
مافیا
مجال
مجال
خوار
خوار