غراسه

لغت نامه دهخدا

( غراسة ) غراسة. [ غ ِ س َ ] ( ع مص ) قلمه کردن. قلمه زدن. خواباندن ( مثلاً شاخه مو را ). غراس. غروس. ( دزی ذیل غرس ).
غراسه. [ غْرا / غ ِ س َ ] ( اِخ ) تلفظ ترکی گراس. رجوع به گراس شود.

فرهنگ فارسی

تلفظ ترکی گراس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه
سلیطه
ار
ار
اگزجره
اگزجره
تعامل
تعامل