عطشانه

لغت نامه دهخدا

( عطشانة ) عطشانة. [ ع َ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث عطشان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).زن تشنه. ( ناظم الاطباء ). عَطشی ̍. ج، عطشانات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عطشان و عطشی شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
آراست
آراست
گاییدن
گاییدن
طولانی
طولانی
داشاق
داشاق