عاسم

لغت نامه دهخدا

عاسم. [ س ِ ] ( ع ص ) رنج و سختی رساننده بر عیال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زحمت کشنده جهت عیال بود. ( اقرب الموارد ). || مرد طامع. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ج 6 ص 95 ).
عاسم. [ س ِ ] ( اِخ ) نام موضعی است یا ریگ توده ای به عالج. ( منتهی الارب ). نام آبی است مر کلب را در سرزمین شام نزدیک خُرّ. نصر گوید عاسم رمل بنی سعد است. طِرّماح گوید: رمل نافذبن سعد المعنی است. ( معجم البلدان ج 6 ص 95 ).

فرهنگ فارسی

نام موضعی است یاریگ توده بعالج
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ورژن یعنی چه؟
ورژن یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز