شنویدن

لغت نامه دهخدا

شنویدن. [ ش َ / ش ِ ن َ دَ ] ( مص ) شنودن. ( فرهنگ فارسی معین ). شنیدن. ( آنندراج ). استماع کردن. نیوشیدن. بشنیدن. ( یادداشت مؤلف ):
چو رودابه این از پدر بشنوید
دلش گشت پرخون رخش شنبلید.فردوسی.چو یزدان پرستنده او را بدید
چنان ناله زار او بشنوید.فردوسی.امیر آواز ابواحمد بشنوید بیگانه، پوشیده نگاه کرد مردی را دید، هیچ نگفت تا حدیث تمام کرد. ( تاریخ بیهقی ). || گوش دادن.( یادداشت مؤلف ). || بو کردن. ( آنندراج ).بوئیدن.

فرهنگ عمید

= شنیدن

سربسته یعنی چه؟
سربسته یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز