شست گشادن

لغت نامه دهخدا

شست گشادن. [ ش َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از تیراندازی. تیر افکندن. ( یادداشت مؤلف ):
تو با شاخ و یالی بیفراز دست
به زه کن کمان را و بگشای شست.فردوسی.چو آمدش هنگام بگشاد شست
بر گور نر با سرینش ببست.فردوسی.زه و تیر بگرفت شادان به دست
چو شد غرقه پیکانش بگشاد شست.فردوسی.در دلم حسرت پیکان تو گردید گره
شست بگشای که در سینه نفس تیر شده ست.ظهوری ترشیزی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از تیر اندازی تیر افکندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال انبیا فال انبیا فال درخت فال درخت فال نخود فال نخود