لغت نامه دهخدا
سقار. [ س َق ْ قا ] ( ع ص ) کافر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آنکه غیرمستحق لعنت را بسیار لعنت کند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || دروغگو. ( منتهی الارب ).
سقار. [ س َق ْ قا ] ( ع ص ) کافر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آنکه غیرمستحق لعنت را بسیار لعنت کند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || دروغگو. ( منتهی الارب ).
کافر یا آنکه غیر مستحق لغت را بسیار لعنت کند یا دروغگو.