سارح

لغت نامه دهخدا

سارح. [ رِ ] ( ع ص، اِ ) ستور چرنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ماشیة. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( المنجد ). سارحة نظیر آن است. ( المنجد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گروهی که آنان را سرح است. ( اقرب الموارد ). رجوع به سرح شود. || شترچران. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

فرهنگ فارسی

ستور چرنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ورژن یعنی چه؟
ورژن یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز