زرکشید

لغت نامه دهخدا

زرکشید. [ زَ ک َ / ک ِ ] ( ن مف مرکب ) زرکشیده. پارچه ای که تارهای زر در آن کشیده باشند:
بس که گران بد سلب زرکشید
حاجب از آن بار چو ابرو خمید.امیرخسرو ( از آنندراج ).|| ( نف مرکب ) زرکش. ( آنندراج ). رجوع به زرکش و زرکشیده شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال اوراکل فال اوراکل فال فنجان فال فنجان فال امروز فال امروز