رمداء

لغت نامه دهخدا

رمداء. [ رَ ] ( ع ص ) چشم آشفته از درد یا آسیب. رَمِدة.( از اقرب الموارد ). رجوع به رَمِدة شود. || ( اِ ) شترمرغ. ( منتهی الارب ). نعامة. ( اقرب الموارد ). شترمرغ بدان جهت که خاکستری رنگ است. ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پرده برداشتن
پرده برداشتن
حلما
حلما
گرایش
گرایش
خاص
خاص