لغت نامه دهخدا خقیق. [ خ َ ] ( ع مص ) آواز کردن شرم زن. منه: خق الفرج خقیقاً. || جوش زدن دیک و بانگ کردن آن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). منه: خَق َّ القِدْرُ.