حظوت

لغت نامه دهخدا

حظوت. [ ح َ وَ ] ( ع اِ ) حظوة. رجوع به حظوة شود.
حظوة. [ ح َ / ح ُ وَ ] ( ع اِ ) بهره روزی. || تیر خرد بقدر ذراع که کودکان بدان بازی کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تیر ناوکی. ( مهذب الاسماء ). || هر شاخ رسته در بن درخت که هنوز سخت نشده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج، حِظاء، حَظَوات. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) بهره مند و دولتی شدن. ( منتهی الارب ).
حظوة. [ ح ُ / ح ِ وَ ] ( ع اِ ) مرتبه. || بهره رزق. حِظَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
حظوة. [ ح ُ وَ ] ( ع مص ) بهره مند شدن. بهره مند شدن و دولتی شدن. || ظفر یافتن بر چیزی. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال درخت فال درخت فال عشق فال عشق