تثجیر

لغت نامه دهخدا

تثجیر. [ ت َ ]( ع مص ) گشاده و پهناور کردن. ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || روان کردن آب را. || ( اِمص ) نرمی و فروهشتگی، یقال: فی لحمه تثجیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال فنجان فال فنجان فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت