تثباق

لغت نامه دهخدا

تثباق. [ ت َ ] ( ع مص ) بسیارآب و تیزرو گردیدن جوی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مطلقه
مطلقه
طعمه
طعمه
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
خاص
خاص