اگاهیدن

لغت نامه دهخدا

( آگاهیدن ) آگاهیدن. [ دَ ] ( مص ) خبر یافتن. آگاه شدن. مطلع، باخبر گشتن. آگهیدن:
بیاگاهد اکنون چو من رزم جوی
شوم با سواران به نزدیک اوی.فردوسی.

فرهنگ عمید

( آگاهیدن ) آگاه شدن، باخبر شدن، خبر یافتن.

فرهنگ فارسی

( آگاهیدن ) ( مصدر ) ( آگاهید آگاهد خواهد آگاهید بیاگاه آگاهنده آگاهیده ) خبر یافتن آگاه شدن با خبر گشتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت