انقی

لغت نامه دهخدا

انقی. [ اَ قا ] ( ع ص ) رجل انقی؛ مرد باریک بینی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دقیق القصب. ( از اقرب الموارد ). آنکه استخوان قصب باریک دارد. ( یادداشت مؤلف ). || ( ن تف ) نفی تر. ( از اقرب الموارد ). پاکیزه تر. پاک تر.
- امثال:
انقی من الدمعة.
انقی من طست العروس.
انقی من لیلة الصدر.
انقی من مرآة العزیبة. ( یادداشت مؤلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
هیت یعنی چه؟
هیت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز