اندرخوری

لغت نامه دهخدا

اندرخوری. [ اَ دَ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) سزاواری. شایستگی:
تا ترا از آسمان آمد حمیدالدین لقب
این لقب بر هیچ کس نامد بدین اندرخوری.سوزنی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب فال ابجد فال ابجد فال فرشتگان فال فرشتگان