الوش

لغت نامه دهخدا

الوش. [ اَل ْ وَ ] ( اِ ) نامی است که در دره کتول گرگان به درختچه گوشوارک دهند و درکوه درفک و طوالش این نام را بر «راش » اطلاق کنند.
الوش. [ اُ ] ( ترکی، اِ ) به واو غیرملفوظ لغت ترکی است، بمعنی طعامی که از پیش امیران بنوکران دهند، و طعام پس مانده. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ماحضر سفره سلطنتی. ( ناظم الاطباء ). || نصیب و حصه و قسمت.الش. ( فرهنگ نظام ذیل الش ). و رجوع به اُلُش شود.
الوش. [ ] ( اِخ ) بمعنی گروه مردم یا محل حیوانات درنده و آن محلی بود که بنی اسرائیل هنگام رفتن به سینا به آنجا وارد شدند. ( از قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) راش
بواو غیر ملفوظ لغت ترکی است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نام
نام
دیکته
دیکته
لاشی
لاشی
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل