منت رال
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
جمله سازی با منت رال
پیش ازین نتوان به برق منت هستی گداخت یک نگاه واپسین نذر شرارم کردهاند
جلوه نشو و نما بی مدد غیر خوش است می کشد سرو من از منت کوثر دامن
رهنوردی بر گرانباران منت مشکل است ابر می گردد بلنگر از سر دریا بلند
دور ازین در هم منت گویم دعا هم جان و دل هر کجا هستم به جان و دل دعاگوی توام
منت ایزد را که دیدم در زمان صحتش گشته ایمن ز آنچه دل از وی هراسان داشتم