گرمابه بها

لغت نامه دهخدا

گرمابه بها. [ گ َ ب َ / ب ِ ب َ ] ( اِ مرکب ) مزد حمام. اجرت گرمابه. || انعام.بخشش: نزلها بیاوردند از حد و اندازه گذشته و بیست هزار درم سیم گرمابه بها. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - اجرتی که برای استحمام در حمام پردازند مزد گرمابه. ۲ - انعام بخشش: نزلها بیاوردند از حد و اندازه گذشته و بیست هزار درم سیم گرمابه بها.

جمله سازی با گرمابه بها

این گرمابه از نوع دوقلو (زنانه و مردانه) با دیرینگی قاجاریه است که به تازگی با شماره ۳۱۱۹۹/۱۳۹۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
پیش باغش باغ عالم نقش گرمابه‌ست و بس نی در او میوه بقایی نی در او شاخ تری
همچنین برندهٔ جوایزی همچون نشان گرمابه، نشان امپراتوری بریتانیا، و نشان سلطنتی ویکتوریایی شده‌است.
جمعیت ده‌هزار نفری شهر در چهار کوی معتبر زندگی می‌کنند و کاروانسراهای شهر نسبتاً متوسط و چندین گرمابه عمومی بزرگ دارد امابازارهای شهر نیشابور چندان وسیع نیست.
تر و گرم، دیو از کسی شست دست که احرام مسجد ز گرمابه بست
بی عقل نتان کردن یک صورت گرمابه چون باشد آن علمی کو عقل و خبر سازد
حمام سیبه برای کوخرد و شهرستان بستک و منطقه حائز اهمیتی بسیار است، دربارهٔ بازسازی این گرمابه صحبتهایی مطرح شده‌است.
دره گرمابه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بهبهان در استان خوزستان ایران است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال میلادی فال میلادی فال ای چینگ فال ای چینگ استخاره کن استخاره کن