پیروز مشرقی

لغت نامه دهخدا

پیروز مشرقی. [ زِ م َ رِ ] ( اِخ ) نام شاعری ایرانی بعهد باستان. در لغت نامه اسدی قطعه ذیل از او برای کلمه شایورد،بمعنی هاله و طوق و خرمن ماه شاهد است:
بخط و آن دُر دندانش بنگر
که همواره مرا دارند در تاب
یکی همچون پرن بر اوج خورشید
یکی چون شایورد از گرد مهتاب.

جمله سازی با پیروز مشرقی

ازین سرور منم پیروز امروز بنور عشق او گشته دل افروز
کسی باشد از بخت پیروز و شاد که باشد همیشه دلش پر ز داد
زین سخن کاصل عالم افروزیست دان که پیروز بخت را روزیست
ای آن شهریاری که دیهیم و تخت ندیده چو تو شاه پیروز بخت
به هر کارزار اندر آیی دلیر به هر جنگ پیروز باشی چو شیر
در آن تخجیر گه بودند ده روز به روز اختیار و بخت پیروز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز