نگاه کناری

فرهنگستان زبان و ادب

{averted vision} [نجوم] شیوه ای برای رؤیت اجسام کم نور که در آن به جای نگاه کردن مستقیم به شیء، از پهلو به آن نگاه می کنند

جمله سازی با نگاه کناری

دلارامی که با من در میان است کناری با چنان دلدار خوش بو
خواهش ز تو بوس است و کناری نخوهم مایل آنچه ز تو خواهش بی‌جاست نیم
ز مطرب نوایی ز ساقی نبیدی ز معشوق بوسی ز دلبر کناری
کنارم زان از آب دیده دریاست که هجران را نمی بینم کناری
شیشه بگو تا کند زسنگ کناری صحبت نااهل را ثمر بود آزار
از دو کنارم نداد دست ‌میانی گفت هنوز از میان بدار کناری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انعکاس
انعکاس
مأوا
مأوا
ضامن
ضامن
لحظه
لحظه