نرم خند

لغت نامه دهخدا

نرم خند. [ ن َ خ َ ] ( اِ مرکب ) تبسم. رجوع به نرم شود.

فرهنگ فارسی

تبسم.

جمله سازی با نرم خند

💡 سپس‌خوشدل و شاد وگردنفراز شود نرم نرمک به کاشانه باز

💡 دل چون آهن آن سیم بدن نرم شدی اگر ای آه دل من اثری بود تو را

💡 که ای بر زخم این دلخسته ی غم شد از چرب نرمی موم و مرهم

💡 سر پنجه ات از نرمی آرد بمن آن گرمی کز وصل سقنقوراست در مردم عنینا

💡 نشد ز عشق شود چرب نرم زاهد خشک شراب لعل چه تأثیر در سفال کند