نارنج کلا
فرهنگ فارسی
جمله سازی با نارنج کلا
ز زر بی کران نار و نارنج بود که هر یک بهای یکی گنج بود
اگر سرخ سیبی درآمد به گرد ز رونق میفتاد نارنج زرد
شده فواره، مار گنج خورشید به رقص از جوش او نارنج خورشید
درختان نارنج را سایه بر وی چو در چشم عاشق خط سبز دلبر
سبزتر از برگ ِ ترنج آسمان آمده نارنج به دست آن زمان