ناامیدی نمودن

لغت نامه دهخدا

ناامیدی نمودن. [ اُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) ناامیدی نشان دادن. اظهار ناامیدی کردن. اظهار یأس: در خلوت که با کسی سخن میراند ناامیدی مینمود. ( تاریخ بیهقی ص 230 ).

جمله سازی با ناامیدی نمودن

با وجود این که او هم از نظر بدنی و هم از نظر ذهنی در حال رشد است، در راه تبدیل شدن به یکی از بهترین دروازه‌بانان قرار دارد. هر نتیجهٔ دیگری مایهٔ ناامیدی خواهد بود.
نیست ما را قوت گفتار ورنه وصل یار با وجود ناامیدی از خدا می‌خواستیم
نسیم بی نیازی کرد تا روشن چراغم را هوای ناامیدی برد از سر کشت باغم را
اگر راحت هوس داری به کوی ناامیدی رو که دایم باغبان آسودگی فصل خزان دارد
گاه در چشم تر وگه برمژه‌گاهی به خاک همچو اشک ناامیدی خانه بردوشیم ما
نی به دنیا نسبتی دارم نه با عقبا رهی ناامیدی در بغل چون کوشش بیهوده‌ام