لغت نامه دهخدا
میل میلاغی. ( ص نسبی ) در تداول خانگی، زنی با کرشمه و غنج و دلال. سیت و سماقی. عشوه گر.
میل میلاغی. ( ص نسبی ) در تداول خانگی، زنی با کرشمه و غنج و دلال. سیت و سماقی. عشوه گر.
در تداول خانگی زنی با کرشمه و غنج و دلال.
💡 هست مرا دم بدم میل تو اما چه سود نیست ترا میل من جای دگر مایلی
💡 با صد هزار آرزو و میل و اشتیاق می تاختند سوی بلا از هزار میل
💡 گر کار بکام آرزو نیست مرا میل طلبش بهیچ رو نیست مرا
💡 دل به میخانه کشد عیبش مکن میل دل دایم سوی مأوا بود
💡 چو میل ز جیب سرمه دان سر بر کرد نظاره چشم سیه دلبر کرد
💡 کمیت روانش چو سر میکشید به یک گام یک میل ره میپرید