میان بازور

لغت نامه دهخدا

میان بازور. [ یام ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، واقع در 19هزارگزی شوسه تبریز به اهر با 192 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر.

دانشنامه عمومی

میان بازور یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بدوستان شرقی بخش مرکزی شهرستان هریس شهرستان هریس واقع شده است.

جمله سازی با میان بازور

زبان: شما اگر دقت داشته باشى نسبت غصب را به من نمى دهى، چون من وسيله اى بيشنيستم. ولى تو هستى كه با بازوان پر توانت شيران را به زانو در آورده و روباهصفتان را روى كار مى آورى؛ با كودتا با كشت و كشتار و بازور و شكنجهاهل حق را ذليل كرده و طاغوتيان را بر مسند حكومت مى نشانى.
وليد از سخنان امام حسين عليه السلام به غضب آمد و فرياد از مجلس بلند شد. در اينهنگام، گروهى از ياران سيدالشهدا عليه السلام به فرماندهى قمر بنى هاشم علمدارامام حسين حضرت ابوالفضل العباس عليهما السلام در خانه وليد ملعون را شكستند وهمانند شير غران بر آنان حمله بردند و حسين عليه السلام را در برگرفتند و او را بازور از منزل خارج كردند. (445)
رُهام به سراغ بازور رفت و به یک ضربت شمشیر بازوی بازور را که با آن افسونگری می‌کرد، بُرید و بدینسان جادوی او را باطل و بی‌حاصل نمود.
در مرو چهل هزار نفر با او بيعت نمودند. شبى كه لشگرش جمع شدند، صداى گريه اىشنيد. تحقيق كرد و فهميد كه يكى از لشگريانش نمد مرد جولائى (بافنده، نساج ) بازور گرفتند و اين گريه از آن مرد است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی
فمبوی
اونلی فنز
اونلی فنز
همچنین
همچنین
مافیا
مافیا