فرهنگستان زبان و ادب {ice prism} [علوم جَوّ] یخ بلوری با سطح بلورین کاملاً آشکار در سطح قاعده ها و وجه ها
جمله سازی با منشور یخی جامی نیم که خسرو وقتم به ملک عشق منشور خسروی غزل عاشقانهام فرخنده فال صدری و دیدار روی تو منشور شادمانی و بیزاری از غم است به آبادیش داد منشور خویش که هر کس دهد حق مزدور خویش