مشگ عنبر میانه
فرهنگ فارسی
جمله سازی با مشگ عنبر میانه
ز یک شمعش نگیرد نور خانه فروزد شمع دیگر در میانه
چو فرزند گردد میانه پدید یکی دامن از وی بباید کشید
نظر به چشم وفا کن دمی به حال جهان که از میانه فسون و فسانه برخیزد
حشر از میانه نامهٔ ما را برون فکند شد جمع، خاطر از گنه بی حساب ما
غمی گشت و آهی زدل برکشید ولی خویش را در میانه بدید
در آن میانه کشیدم عذاب تا وقتی که یافتم اثر لشکر ظفر آثار