لغت نامه دهخدا
مرغول کردن. [ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تافتن. بافتن موی. مجعد ساختن موی. تجعید. ( منتهی الارب ). تقصیب. ( المصادر زوزنی ). قصابة، قصیبة؛ مرغول کرده [ موی ]. || تحریر کردن و نغمه خواندن:
خدای را که ز واعظ سؤال فرمایند
که با کراهت الحان چرا کند مرغول.شاه قاسم.