مانند اباد

لغت نامه دهخدا

( مانندآباد ) مانندآباد. [ ن َن ْ ] ( اِ مرکب ) اشاره به عالم برزخ است و آن عالمی باشد میان ملک و ملکوت. ( برهان ). به معنی برزخ و عالم مثال است که در میان ملک و ملکوت حایل است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ظاهراً از برساخته های فرقه آذر کیوان است. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

( مانند آباد ) عالم برزخ

جمله سازی با مانند اباد

مانند باد می شد و می کرد دمبدم در آب «رود» مردمک چشم من شناه
سطبریش افزون ز خرطوم پیل فروزان کبودش مانند نیل
چو اینها سپهدار بشنید ازو برافروخت مانند گلبرگ رو
مانند خارزاری کاتش زنند در وی سوزد ز بیم خویت اجزای ناله هم را
نرم رو بودی چو آب و تیزتک مانند باد سم چون پولاد او بر خاک ره آتش فشان
بدون آنکه او را مثل و مانند بود یا او بکس ماند به پیوند
گشت بر من روز و شب چندانکه گشت از گشت او موی من مانند روز و روی تو مانند شب
چرا آن نگویی که باشد درست بدان بد بسازی که مانند تست