لسان البر

لغت نامه دهخدا

لسان البر. [ ل ِ نُل ْ ب َرر ] ( ع اِ مرکب ) پیش رفتگی خاک در آب. دماغه. شبه جزیره: واللسان لسان البر الذی ادلعه فی الریف علیه الکوفة الیوم والحیرة قبل الیوم. ( معجم البلدان ذیل کلمه لسان ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) پیش رتفتگی خاک در آب دماغه
پیش رفتگی خاک در آب. دماغه

جمله سازی با لسان البر

تو را که آمده برتر صفات از چه و از چون شود به مدح توام چون لسان ناطقه گویا
طول زمان و طی لسان فرض بایدم اما نه آن به چنگ و نه در کامم این دریغ
دانای هر لسان که بوصف جلال او الکن بود ز خلق دو عالم لسان علیست
بترس از آن که ز سوزنده شعرها گه و بیگه به مجلست فکند محتشم لسان من آتش
چو دادیش شرف گفت‌وگو بر آن دارش که صرف شکر تو سازد لسان حال و مقال
بارالها! اين حجب نور(591) كه در لسان ائمه معصومين مامتداول است چيست ؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اوج
اوج
هورنی
هورنی
تعداد
تعداد
متعبد
متعبد