قبای خوشه

لغت نامه دهخدا

قبای خوشه. [ ق َ ی ِ ش َ / ش ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آخرین برگ قصب که خوشه را در بر دارد. قنبعه.

فرهنگ فارسی

آخرین برگ قصب که خوشه را در بر دارد قنبعه.

جمله سازی با قبای خوشه

آه ازین تنگ قبایان شده تنگم دامان که نه سر ماند مرا در غم ایشان نه امان
ز تیره خاک دمیدم قبای گل بستم وگرنه اختر وامانده‌ای ز پروینم
قد تست چون در گلستان در آیی اگر سروی اندر قبایی برآید
گناه بخت چه باشد که همّتی کوتاست قبای بخت به بالای همّت است ای دوست
قبای اطلس گردون، به قد قدرش اربودی بریدندی قماط او، ازین نه شفه والا
ز بسکه فوت شد اوقات ما در آن ماتم کبود کرده به بر آسمان، قبای جهان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال شمع فال شمع فال انگلیسی فال انگلیسی فال چوب فال چوب