قامت سزا ی

لغت نامه دهخدا

قامت سزای. [ م َ س َ /س ِ ] ( ص مرکب ) سزاوار پرستش. || ( اِخ ) کنایه از خداوند که هیچ کس جز او سزاوار پرستش نیست.

فرهنگ فارسی

( قامت سزا ی ) (صفت ) ۱ - سزاوار پرستش ۲ - خدا که هیچکس جز او سزاوار پرستش نیست.

جمله سازی با قامت سزا ی

ناوک راست روی، چشم هدف در ره توست چه بر این قامت خشک چو کمان می لرزی؟
جز قامت رعنای تو بالا ننماید سروی که ازو بوی گل و یاسمن آید
حسرتکش ابروی تو شد قامت پیری جز خانه خود نیست دگر خانه کمان را!
شد محقق که بسان الف نسخ قدیست پست با قامت تو سرو سهی بالا را
شاها بود امّید دلم اینکه به محشر در ظلّ لوای تو کشم قامت خم را