فرو پریدن

لغت نامه دهخدا

فروپریدن. [ ف ُ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) پست پریدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پست پریدن

جمله سازی با فرو پریدن

💡 -افزایش درد به هنگام چهار زانو یا دو زانو نشستن و فعالیت‌هایی چون دویدن و پریدن.

💡 جار جار بینکس از نژاد گونگان‌ها است. گونگان‌ها بدنی غول پیکر و گوش‌های دراز و آویزان دارند. آنها دوزیستانی اند که به نظر می‌رسد تکامل یافته قورباغه‌ها و وزغ‌ها باشند. همچنین آنها قدرت پریدن باورنکردنی دارند.

💡 من خود پریدن او را ندیده‌ام، اما به درختی گذاشته شد، چسپیده چست برآمد و از آن جا پراینده شد.

💡 جسم زار عاشق از آهی به جانان می رسد بال بس باشد نسیمی در پریدن کاه را

💡 مرغ جان ناتوانم بال پریدن نداشت در هوای عزم درگاه تو پر از بال کرد

💡 به راه انتظارش بسته محمل ناقه هوشم پریدن‌های رنگم ساز آهنگ سفر دارد