عهد نوشتن

لغت نامه دهخدا

عهد نوشتن. [ ع َ ن ِ وِ ت َ ] ( مص مرکب )نوشتن پیمان و قرارداد. معاهده نوشتن. عهد نبشتن.

فرهنگ فارسی

نوشتن پیمان و قرار داد معاهده نوشتن عهد نبشتن

جمله سازی با عهد نوشتن

گر نیاری خواند و نتوانی نوشتن یا ز وزن زاده طبعت برون باشد گه نظم آوری
و از وی پرسیدند که چرا دست بداشتی از حدیث نوشتن گفت مرا ارادت از آن بازداشت.
آسمان برنامهٔ عمرم نبشتست این قضا در نمی‌شاید نوشتن نامهٔ بنوشته را
او نوشتن را از ۱۰ سالگی آغاز کرد و از ۱۲ سالگی تا پایان عمرش شیفتهٔ ادبیات علمی تخیلی شد.
ایشان، در سالهای دور تجربه نوشتن قصه و نمایشنامه را نیز داشته‌است.
کلک او را از نوشتن یک زمان آرام نیست ملک را از کلک بی‌آرام او آرام باد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
علامت
علامت
چیست
چیست
فوت جاب
فوت جاب
پاداش
پاداش