عهد ذکری

لغت نامه دهخدا

عهد ذکری. [ ع َ دِ ذِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده است هرگاه مصحوب آن ذکری باشد، مانند: «کما أرسلنا اًلی فرعون رسولاً. فعصی فرعون الرسول »، که «ال » در رسول دوم اشاره به رسول اول است که پیش از آن ذکر شده بود. ( از مغنی اللبیب ). و رجوع به أل شود.

فرهنگ فارسی

این اصطلاح در دستور زبان عرب به ال داده شده است هرگاه مصحوب آن ذکری باشد مانند کما ارسلنا الی فرعون رسولا فعصی فرعون الرسول که ال در رسول دوم اشاره به رسول اول است که پیش از آن ذکر شده است

جمله سازی با عهد ذکری

جمعیت شایان ذکری از بلوچ‌ها نیز در حوالی مرو در ترکمنستان در آسیای مرکزی و کشور سومالی و تانزانیا در شرق قاره آفریقا ساکن اند.
این روستا از جمله روستاهایی می‌باشد که علیرغم گستردگی و جمعیت نه چندان زیادش، از خودکفایی قابل ذکری برخوردار بوده و تقریباً تمام مایحتاج روزانه غیردولتی آن در خود روستا تأمین می‌شود.
از کفر زلفت ای صنم ذکری برآید از حرم بر گردن هر ذاکری شد سبحه چون زنارها
در این آهنگ ریچارد رایت هم مشارکت قابل ذکری دارد، وی از صداهای سینث‌سایزر که مانند آن در آلبوم کاش اینجا بودی استفاده شده بود، بهره جست.
نه به جز نام لب لعل تو ذکری بر زبانم نه به جز یاد سر زلف تو فکری در ضمیرم
جمعیت شایان ذکری از بلوچ‌ها نیز در حوالی مرو در ترکمنستان در آسیای مرکزی و کشور سومالی و تانزانیا در شرق قاره آفریقا ساکن اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال ابجد فال ابجد فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس