عنز یمامه

لغت نامه دهخدا

( عنز یمامة ) عنز یمامة. [ ع َ زِ ی َ م َ ] ( اِخ ) نام زنی است از بنی طسم، در جاهلیت که به اسارت درآمد و اسیرکنندگان وی را بر هودجی نشاندند و در کردار و گفتار با وی مهربانی و لطف بسیار کردند. و او چون این وضع را بدید گفت: «هذا شر یومی »؛ یعنی این بدترین دو روز من است، چون بخاطر اسیر گشتن گرامی شدم. و این جمله در زبان عرب مثل گشت در مورد نیکی کردن درباره کسی که او را می خواهند گرفتار سازند. و آن را بصورت «شرّ یومیها و أغواه لها»؛ یعنی بدترین و اغواکننده ترین دو روز وی نیز نقل کرده اند. و در هر دو صورت «شر» را منصوب ساخته اند به نزع خافض، یعنی «رکبت فی شر یومیها...». ( از الاعلام زرکلی ). و رجوع به شرح قاموس، منتهی الارب، اقرب الموارد و ناظم الاطباء شود.

جمله سازی با عنز یمامه

بسیاری از قبائل چون اقوام یمن و یمامه و عمان از دادن زکات به مدینه خودداری کردند که بهانه شان وفات پیامبر بود. البته به افزایش قدرت حجاز نیز حسد می‌ورزیدند.
افزون بر این به وی اختیاراتی در استان‌های خاوری عربستان یعنی بحرین، یمامه و عمان نیز داده می‌شد.
در دوران حکمرانی «الجلندی» اسلام وارد عمان شده‌است. در آن دوران محمد، عمرو عاص و ابازید الأنصاری برای دعوت مردم به اسلام به عمان می‌فرستد. در آن دوران پادشاه عمان جیفر الجلندی و برادرش عبد الجلندی بر عمان حکمران بودند. پادشاه عمان اسلام را پذیرفتند و مردم عمان یکپارچه به دین اسلام گرویدند و از آن به بعد عمان یکی از قلعه‌های بزرگ اسلام و از مدافعان اسلام در نبرد یمامه (یا همان جنگ‌های ردّه) بود.
وی در نبرد یمامه در دوران ارتداد و پیامبران دروغین،تحت فرماندهی خالد بن ولید کشته شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بنت
بنت
گولاخ
گولاخ
محنت
محنت
مبدأ
مبدأ