عزیمه خواندن

لغت نامه دهخدا

عزیمه خواندن. [ ع َ م َ / م ِ خوا / خا دَ] ( مص مرکب ) تعویذ خواندن. افسون خواندن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عزیمة و عزیمه و عزیمت و عزائم شود.

فرهنگ فارسی

تعویذ خواندن افسون خواندن

جمله سازی با عزیمه خواندن

ورد یاقوت لب او خواندن قرآن بود چشم او خیره به سوی خواهر و طفلان بود
قانع مشوید از خط استاد به خواندن حسنی که نهان در خط یارست ببینید
سرنوشت جوهر از آیینه خواندن مشکل است آن خط نازک رقم را چون توان ادراک کرد؟
عمر خواندن را مى دانست، خواهرش در پاسخ گفت، تو پليدى لا يمسه الا المطهرون(42) (و اين كتاب را جز پاكان نبايد مس كنند). برخيز وغسل كن با وضو بگير.