عرب پرورد

لغت نامه دهخدا

عرب پرورد. [ ع َ رَ پ َرْ وَ ] ( ن مف مرکب ) عرب پرورده. تربیت کرده و ساخته دست عرب. به دست عرب فرهنگ و ادب گرفته:
کان بیابانی عرب پرورد
کار ملک عجم نداند کرد.نظامی.

فرهنگ فارسی

عرب پرورده تبیت کرده و ساخته دست عرب

جمله سازی با عرب پرورد

که مغز فریدون همانا خرد ندارد، گر این سان چنو پرورد
وه چه زخمت راحت صد درد من هم دوای جان غم پرورد من
ای که گفتی جز صدف گوهر نپرورده است هیچ ماه من در حقه یاقوت گوهر پرورد
دوش آن دل خون گشتۀ محنت پرورد جان هم بغم تو داد بر بستر درد
دست پرورد وفایم، بی حقیقت نیستم گر کسی نیکی کند با من، نمی گردد تلف
بیکسان را می کند گردآوری حفظ اله زال را سیمرغ زیر بال و پر می پرورد