صحنه ٔ بالا

لغت نامه دهخدا

صحنه بالا. [ ص َ ن َ ی ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان آتابای بخش آق قلعه شهرستان گنبدقابوس 9هزارگزی جنوب باختری پهلوی دژدشت، معتدل، مرطوب، مالاریائی. سکنه 1500 تن. آب از چاه. محصول آنجاغلات، حبوبات، صیفی، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالیچه بافی و نمدمالی. راه فرعی به آق قلعه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبد قابوس در ۹ کیلومتری جنوب غربی پهلوی دژ دشت و معتدل و مرطوب ۱۵٠٠ تن سکنه آب از چاه محصول غلات حبوبات صیفی لبنیات شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی زنان قالیجه بافی و نمد مالی است.

جمله سازی با صحنه ٔ بالا

از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است، می‌توان به صحنه جرم، نامت یوستینه است، عملیات افراطی و تماس با پلیس ۱۱۰ اشاره کرد.