شهنامه خوانی

لغت نامه دهخدا

شهنامه خوانی. [ ش َ م َ / م ِ خوا / خا ] شاهنامه خوان. خواندن شاهنامه در مجالس و مجامع. رجوع به شاهنامه خوانی شود.

فرهنگ فارسی

شاهنامه خوانی کار شاهنامه خوان

جمله سازی با شهنامه خوانی

سر از طوس بر زد نی خامه‌ام که طوفانیِ بحر شهنامه‌ام
از شهنامه چنگیزی تا کنون چهار نسخه شناخته شده‌است:
به شهنامه گیتی بیاراسته است بدان نامه نامِ نکو خواسته است
ترجمان مخبر والای فردوسی بود هرچه در شهنامه است آثار والا مخبری
با دل شق شده چون خامه خویش ماند سر زیر ز شهنامه خویش
نه جز شاه غزنین یاریت بود؟! نه جز نظم شهنامه کاریت بود؟!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مودت
مودت
میلف
میلف
دودول
دودول
قمبل
قمبل