شمارۀ دروازه
جمله سازی با شمارۀ دروازه
ای غریبی که به کوفه، سر دور از بدنت گه به دروازه گهی بر شجر آویخته شد
آن کن که صد جمازه رحمت رسد به تو کز تو رسد جنازه به دروازه فنا
غنوده در عدم صبح شب افروز به قیر انباشته دروازه ی روز
شود بازار مه رویان از آن مه رو فروبسته شود دروازه عشرت از آن میروی در بازی
به بازار گه بسته آیین به راه ز دروازه تا پیش درگاه شاه