شاپور وراز

لغت نامه دهخدا

شاپور وراز. [ وُ ] ( اِخ ) در عهد نرسه مرزبان آذربایجان بود و یکی از اشراف درجه اول محسوب میشد. ( ایران در زمان ساسانیان ص 159 ). ظاهراً این لقب را در جوانی خود در عهد شاپور اول گرفته بود. ( ایران در زمان ساسانیان ص 433 ).

فرهنگ فارسی

در عهد نرسه مرزبان آذربایجان بود و یکی از اشراف درجه اول محسوب میشد.

جمله سازی با شاپور وراز

شه شاپور از آن پاسخ چنان شد که از شوق گلش گویی که جان شد
به خدمت خواند شاپور گزین را نشاند و از جبین بگشاد چین را
نبد خسته شاپور فرخنده شیر خردمند و دریادل و جان‌پذیر
صد رنگ برانگیخت ز خون دل خسرو نقش تو که در خامه شاپور نباشد
همه راز شاپور با او بگفت بماند آن سخن نیک و بد در نهفت
ظرافتهای شاپور از سر حال عطارد را ورق می‌کرد پامال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال انبیا فال انبیا فال نخود فال نخود فال ابجد فال ابجد